هستی(فرشته کوچولوی آسمونی من)

سلام  خوبین ؟ هستی خانم بالاخره واکسن زد ... این واکسن برا خودش ماجرایی شده بود...گل ما اواخر آبان سرما خورده بود و این سرماخوردگی هم هیچ طوری خوب نمیشد و اول آذر هم باید واکسن میزد و چون چرک خوش کن می خورد واکسن بهش نمیزدن تااینکه دیه در تاریخ 93/9/10 واکسن را زد هرچند هنوز خوب نشده و سلفه میکنه  این واکسن بدترین واکسن برا هستی گلی بود چون طب کرد و پا درد بود اصلا نمی تونست راه بره و گریه می کرد و همش می گفت مامان د د د ...یعنی درد داره   الاهی بمیرم من الان هم که سه روز گذشته هنوز پاهاش درد میکنه... دعا کنید که خوب بشه ... ...

سلام  انشالله که حال همگی خوبه... روز یکشنبه 4 خرداد با بابایی و مامانی رفتیم واکسن زدم ...واکسن یک سالگی تو دست میزنند... وقتی که می خواستند واکسنم را بزنم یه کم بغض کردم ولی مامانی بغلم کرد و آروم شدم آخه دیگه برا خودم خانمی شدم ... عکسی از من و دخترخالم ... این دخترخاله ما خواب نداره گفتیم تا خوابه یه عکس با هم بگیریم و غافل گیرش کنیم     اینجا هم دارم با کوروک شدن از خاله اجازه میگیرم که بزاره به عروسکش دست بزنم اجازه هست... ...

از همون اول شروع می کنم ... من الان همه واکسن های 2 ماهگی و 4 ماهگی  و 6 ماهگی را خداراشکر با خوبی و بدون اینکه تب کنم گذروندم ولی ناگفته نمونه مامان جون قبل از اینکه بریم درمانگاه نیم ساعت قبل بهم استامینوفن می داد ... بعد از اینکه خوشحال بودم دیه واکسن ندارم ریه ام چرک کرد و مدام تب می کردم تا 15 روز که کم کم خوب شدم ... الان 2 تا دندون دارم و کم کم می خوام چهاردست و پا راه برم ...     ...