هستیهستی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
محمد فرزادمحمد فرزاد، تا این لحظه: 4 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

هستی(فرشته کوچولوی آسمونی من)

بیماری خروسک

هنوز از ویروس نامرد راحت نشده بودیم که افتادیم تو ویروس خروسک و داره هستی گلی و مامان بابا را از بین می بره ... که تقریبا از 18 بهمن شروع شده و امروز که 21 بهمنه هنوز هستی تب میکنه و حالی نداره و با سرفه وحشتناک ... دو روز اول که اصلا صدا هم نداشت که وقتی بردمش دکتر ، دکتر گفت که خروسکه و گلوش ورم داره ... و شربت ستیریزن و قرص دگزامتازون بهش داد که من چند روزه اثری از خوب شدن تو هستی نمی بینم  اگر کسی اطلاعاتی در مورد خروسک داره بهم بده ... ...
21 بهمن 1393

ویروس نامرد

سلام انشالله که حال همه دوستان خوب باشه ... هستی گلی ما 12 دی شروع کرد به تب کردن و حدود پنج روز طول کشید و تبش پایین نمی اومد و شب تا صبح گریه می کرد و تمام گوش و فک صورتش درد میکرد که آخرش من نفهمیدم به خاطر دندونش بود و یا ویروس نامرد ... ولی خداراشکر روزهای تلخ و نامرد می گذره ...بمیرم بچم دیه آب شد ... ...
20 دی 1393

سرماخوردگی و چرک کردن گلو

سلام هنوز زمستون شروع نشده هستی خانم ما سرما خوردن ... با آب ریزش بینی و چرک کردن گلو ... روز قبل از اینکه بابایی برن ماموریت هستی خانم طب کردن وصبح ما اول هستی را بردیم دکتر و بهد رفتیم خونه مامان جون چهار روز بابایی نبودند و وقتی هستی خانم یه کم بهتر شدن بابا تشریف آوردند الان شش روزه که چرک خوش کن می خوره هستی گلی (آموکسی کلاو و دیفن هیدرامین) به امید اینکه دیه هیچ وقت هستی گلی و هیچ کودکی مریض نشه ...
22 مهر 1393

واما باز خون شدن جگرمادر

سلام انشاالله که حال همگی خوب باشه ... جاتون خالی 5 روزی که به همراه خانواده رفتیم مشهد خیلی خوش گذشت و میدونید که مشهد جایی نیست که به آدم بد بگذره ...وقتی وارد صحن امام رضا میشی دیه هیچی نمی فهمی و دلت پر میکشه که بری جلو ... شبی که رسیدیم هستی خانم تقریبا ساعت ده شب بود شروع کرد به استفراغ و ده دقیقه یکبار استفراغ می کرد و یه کم هم تب داشت ...شب اصلا نخوابید (الاهی جون مادرش دربیاد ) فرداش بردیمش دکتر و بهش آمپول استفراغ زدیم که دیه کمتر شد استفراغش ولی اسهالی شد و مدام هم تب میکرد... دکتر گفت این ویروس اسهال استفراغه هستی من بی حال همش خوابیده بود و سرش را می زاشت زمین و رودلش می خوابید وقتی نگاهش می کردم دلم خون میشد...
1 تير 1393

بیماری ششم

سلام و اما ویروس و شکنجه گر من و مامانی و بابایی ازشب دوازده فروردین شروع شد چهار روز تب خیلی شدید کردم که فقط با بروفن و استامینوفن و پاشویه کردنم تب من یه کم پایین می اومد که مامانی خیلی ناراحت بود و شب تا صبح و صبح تا شب کنارم می نشست و اشک می ریخت که با بررسی هایی که باباییم انجام دادند پی بردیم که این ویروس از طریق بوس وارد بدن میشه و دوره سه تا پنج روز داره و بعد از تب شدید تمام بدن پر از دونه های ریز قرمز رنگ میشه و هیچ دارویی هم نداره...فقط مامانی 8ساعت یکبار دیفن هیدرامین برای ضدحساسیت به من می داد... و این ویروس را 95 درصد کودکان میگیرند و اینم عکس های من بعد از چهارروز تب شدید... روز اول فقط دونه های ریز...
26 فروردين 1393

آخ شدن دست هستی

سلام نمی دونم چی بگم و از کجا بگم اگر هم چیزی میگم خدا به حساب درد دل بزار نه به حساب ناشکری...ولی خدایا شکرت دیشب هستی خانم رفتند کنار گاز و دیدم که غش رفتند اصلا آروم نمی شد که دیدم لباس خودم پراز خون شده ... بعد متوجه شدم که دست گلمون خیلی بد بریده و خون خیلی زیاد داشت می اومد... بعد گفتم که برم دکتر که بابایی گفتند نه دست بچه بغیه نمی کنم...اگر خونش بند نرفت می ریم... که خداراشکر کم کم بند رفت... مرگم پرنسس ما دیه لباسش پر از خون شده بود ... الان هم ساعت 2 نصفه شب هست که دارم چسب دستش را عوض میکنم...خداراشکر که به خیرگذشت...     بمیرم مادر که اینقدر گریه کردی...دیه بیهوش شده   ...
25 بهمن 1392
1