همه جا آرومه
سلام
انشالله که زمستان گرم و آرامی را داشته باشید ...
ما که دو روز بابایی تعطیل بود و خیلی خوش گذشت همش میرفتم پیش بابایی ...دیشب هم بابایی تلافی کرد و گفت باباجون فردا چیکار کنم نمی تونم دوریت تحمل کنم و برم سرکار...
بابایی هم که قربونش برم همیشه کار داره...
اگر از احوالات خودم براتون بگم خیلی شیطون شدم یک جا نمیتونم بشینم و همش می خوام بدی کنم و دست بگیرم بر مبل و میز بایستم و تازه ، اینجا را گوش کنید...مدام با سر می خورم زمین و غش میکنم ...
و نیم ساعت باید مامانی و بابایی راه برند تا آروم بشم...
راستی من حالا می تونم وقتی چهاردست وپا که میرم بعد بشینم...
و میرم کنار میز زیرتلویزیون و هی نی نای نای میکنم...و کوروک میشم(قابل توجه دوستای گلم، کوروک که مامانی میگه منظورش همون چشمک هست با دو چشم...چون دوستای گلم پرسیده بودند که کوروک یعنی چی گفتم...)
راستی کلاس نی نای نای به حد نساب نرسیده که تشکیل بشه...
از همه مهم تر اینکه 2 اسفند تولد مامانیم هست بابایی یادت نره میخوام امسال دوتایی برای مامانی کولاک بکنیم و جشن بگیریم و از زحمات مامانی تشکر بکنیم که اینقدر برای ما زحمت میکشه راستی دوستای گلم شما هم دعوت هستید...